مقدمه والدین در تربیت کودکان خود با چالشهای مختلفی روبهرو هستند و یکی از این چالشها، مدیریت نیازهای توجهطلبانه فرزندانشان است. بسیاری از والدین نگراناند که اگر به خواستههای کودک خود بیش از حد توجه کنند، ممکن است او را به سمت خودشیفتگی سوق دهند. این نگرانی اغلب از ترس ایجاد احساس «محق بودن» در […]
مقدمه
والدین در تربیت کودکان خود با چالشهای مختلفی روبهرو هستند و یکی از این چالشها، مدیریت نیازهای توجهطلبانه فرزندانشان است. بسیاری از والدین نگراناند که اگر به خواستههای کودک خود بیش از حد توجه کنند، ممکن است او را به سمت خودشیفتگی سوق دهند. این نگرانی اغلب از ترس ایجاد احساس «محق بودن» در کودک ناشی میشود که در صورت عدم مدیریت صحیح، میتواند به مشکل بزرگتری در آینده تبدیل شود.
در این مطلب،حمیدرضا یوسفی کارشناس ارشد روانشناسی کودکان استثنایی با جزئیات بیشتری به راهکارهای تربیتی میپردازد که به والدین کمک کند نیازهای عاطفی فرزندانشان را برآورده کنند بدون اینکه شخصیت خودشیفتهای در آنها ایجاد شود.
توجه والدین به نیازهای عاطفی کودک: چرا مهم است؟
اولین نکتهای که باید والدین در نظر بگیرند این است که نیازهای عاطفی و توجه کودک، بخشی طبیعی از رشد اوست. کودکان به توجه والدین خود برای ایجاد احساس امنیت و عشق نیاز دارند. زمانی که والدین به این نیازها پاسخ میدهند، کودک احساس میکند که در محیطی امن و حمایتکننده قرار دارد و این احساسات به رشد اعتماد به نفس او کمک میکند. با این حال، اهمیت دارد که والدین بدانند چگونه این توجه را مدیریت کنند تا کودک به شکل سالمی رشد کند.
توجه با کیفیت و محدود: چگونه تعادل را حفظ کنیم؟
والدین اغلب فکر میکنند که اگر به تمام درخواستهای کودک بهسرعت پاسخ دهند، او همیشه در مرکز توجه قرار خواهد گرفت و این موضوع ممکن است به خودشیفتگی منجر شود. در حالی که بیتوجهی به نیازهای کودک میتواند آسیبزننده باشد، توجه مداوم و بیقید و شرط نیز مشکلساز خواهد بود. والدین باید بین توجه به کودک و ایجاد محدودیتهایی که به او یاد میدهند نمیتواند همیشه فوراً خواستههایش را دریافت کند، تعادل برقرار کنند.
مثال عینی: فرض کنید کودکتان در حالی که شما مشغول انجام کاری مهم هستید، از شما میخواهد با او بازی کنید. میتوانید به او بگویید: “الان مشغول کارم هستم، ولی وقتی کارم تمام شد، حتماً با هم وقت میگذرانیم.” این جمله نه تنها به نیاز او توجه میکند، بلکه او را تشویق به صبر و احترام به زمان شما نیز میکند.
تقویت مهارتهای اجتماعی: همدلی به جای خودمحوری
یکی از مهمترین عوامل در جلوگیری از شکلگیری خودشیفتگی، تقویت مهارتهای اجتماعی و همدلی در کودک است. والدین باید به فرزندان خود بیاموزند که دیگران نیز نیازها و احساساتی دارند و دنیا تنها حول محور خواستههای آنها نمیچرخد. از طریق بازیهای گروهی، تعاملات اجتماعی و گفتوگوهای روزمره، والدین میتوانند به کودک یاد دهند که به دیگران توجه کند و احساسات آنها را درک کند.
مثال عینی: در یک موقعیت بازی گروهی، ممکن است کودکتان نخواهد اسباببازیهای خود را با دوستانش به اشتراک بگذارد. به جای آنکه بلافاصله دخالت کنید، میتوانید به او یاد دهید که اشتراکگذاری باعث میشود دیگران نیز از بازی لذت ببرند و همه خوشحال باشند. مثلاً بگویید: “اگر اسباببازیات را با دوستت تقسیم کنی، او هم خوشحال میشود و میتوانید بیشتر با هم بازی کنید.”
تشویق بر اساس تلاش، نه نتیجه
والدین باید توجه داشته باشند که چگونه فرزندان خود را تشویق میکنند. اگر تعریف و تمجید آنها تنها بر پایه نتایج نهایی باشد، این موضوع میتواند به تقویت حس خودشیفتگی در کودک منجر شود. در عوض، بهتر است که تلاشهای کودک تشویق شود. این کار نه تنها اعتماد به نفس سالمی را در کودک ایجاد میکند، بلکه به او میآموزد که موفقیتها و دستاوردها از طریق تلاش و پشتکار به دست میآید.
مثال عینی: اگر کودکتان پروژهای را در مدرسه به اتمام رسانده است، به جای اینکه بگویید “تو بهترین هستی!”، میتوانید بگویید: “من دیدم چقدر زحمت کشیدی و تلاش کردی که این کار رو تموم کنی. خیلی خوب کار کردی!” این نوع تشویق به کودک نشان میدهد که مهمتر از نتیجه، فرآیند تلاش و یادگیری اوست.
آموزش همدلی و درک احساسات دیگران
یکی دیگر از راهکارهای موثر برای جلوگیری از پرورش خودشیفتگی در کودکان، آموزش همدلی و توجه به احساسات دیگران است. والدین میتوانند با ایجاد موقعیتهایی که کودک با احساسات دیگران روبهرو میشود، او را تشویق به درک و همدردی کنند.
مثال عینی: اگر فرزندتان شاهد گریه یک دوست یا همکلاسی است، میتوانید با او درباره این موضوع صحبت کنید و بپرسید: “به نظرت چرا دوستت گریه میکنه؟ چه کاری میتونیم بکنیم که حالش بهتر بشه؟” این نوع گفتگوها به کودک کمک میکند تا یاد بگیرد که دیگران نیز احساساتی دارند و درک احساسات آنها اهمیت دارد.
ایجاد قوانین و محدودیتها: چرا باید مرزها را تعیین کنیم؟
داشتن قوانین مشخص و محدودیتها به کودک کمک میکند که بفهمد هر چیزی در زندگی قوانینی دارد و باید به آنها احترام بگذارد. والدین با تعیین قوانین منطقی میتوانند به کودک یاد دهند که نمیتواند همیشه فوراً به خواستههایش برسد و باید برای برخی از چیزها صبر و تحمل داشته باشد.
مثال عینی: اگر کودک شما عادت دارد که بدون اجازه از کامپیوتر یا تلفن همراه استفاده کند، میتوانید قانونی وضع کنید که تنها در ساعات مشخصی اجازه استفاده دارد. وقتی این قانون را تعیین کردید، حتماً به آن پایبند باشید. مثلاً بگویید: “الان وقت بازی نیست، ولی بعد از اینکه تکالیفت تموم شد، میتونی به مدت نیم ساعت بازی کنی.”
تشویق به استقلال و خودشناسی
والدین میتوانند با تشویق کودک به انجام فعالیتهای مستقل، او را در مسیر خودشناسی و خودکفایی هدایت کنند. این موضوع به کودک کمک میکند که ارزش خود را بدون وابستگی به تأیید دیگران بشناسد. فعالیتهایی مانند هنر، ورزش یا کارهای دستی میتوانند به کودک کمک کنند تا از تواناییهایش آگاه شود.
مثال عینی: اگر کودک شما علاقه به ساختن کاردستی دارد، به جای دخالت مداوم و کمکهای غیرضروری، اجازه دهید خودش به تنهایی پروژهاش را انجام دهد. سپس بعد از اتمام کار میتوانید بگویید: “من خیلی از اینکه خودت تونستی این کار رو انجام بدی خوشحالم. به خودت افتخار کن!”
تیجهگیری: راهی به سوی تربیت متعادل
والدین میتوانند با توجه به نیازهای عاطفی فرزندشان و در عین حال تعیین محدودیتها و قوانین مشخص، به او کمک کنند تا شخصیتی متعادل و همدل داشته باشد. تربیت کودک نیازمند زمان، توجه و صبر است، اما با استفاده از تکنیکهای صحیح، والدین میتوانند از پرورش خودشیفتگی جلوگیری کرده و در عوض کودکانی پرورش دهند که نه تنها اعتماد به نفس سالم دارند، بلکه قادر به درک و احترام به نیازهای دیگران نیز هستند.